محمد صادق حاتمی

محمد صادق حاتمی

دست نوشته های یک دکتر مهندس
محمد صادق حاتمی

محمد صادق حاتمی

دست نوشته های یک دکتر مهندس

موش و محمد

امروز تو اتاق محل کارم نشسته بودم ، موشی از زیر میز کناریم در اومد و دوان دوان به پشت صندلی من رفت و در پشت پایه میز محو شد.من از خودم پرسیدم الان رفتار منطقی چیه؟ باید بترسم؟( ولی من مثلا مرد گنده ای هستما)  باید جیغ بکشم؟(مگه دخترم؟ خجالت داره والله)  باید از سر جام حداقل بپرم (خجالت بکش گنده بک) ... ولی دیدم بهرحال ، دیگه خیلی زمان گذشته و از حضور موش در دیدرس من خیلی میگذره و هر واکنشی قرار بود نشون بدم دیگه دیر شده.بنابر این برگشتم به کارم ادامه دادم و موش رو به فراموشی سپردم. مشکلات زندگی رو هم میشه همینجوری ردشون کرد.